خاطره در باره شهید محمدرضا حسام آبادی و شهید سعید کوتی
گنجینه پنهان در سینه یاران
جمع آوری خاطرات شهداء و ایثارگران کوی نیرو
درباره وبلاگ


به وبلاگ گنجینه پنهان خوش آمدید. ارزش زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا کمتر از شهادت نیست. مقام معظم رهبری شما می توانید از ادامه دهندگان آن باشید، همت کنید... از همه‌ی یاران تقاضا می‌کنیم که خاطرات خودشان را دریغ نکنند؛ زیرا دریغ ‌کردن خاطرات به نوعی به فراموشی‌ سپردن دوران جنگ است.
نويسندگان

 

 

 15-    نادر حزبه

اوایل جنگ سال شصت زمستان بود من و شهید حسام آبادی  نوبتهای پستمون توی مسجد بعد از نیمه شب بود، رفتیم تو مسجد که درسامون رو بخونیم خطاب به شهید گفتم: آقای حسام آبادی! محمدرضا کلامم را قطع کرد و گفت: خواهش میکنم منو با اسم بزرگ(آقای حسام آبادی)صدا نکن و فقط بگو محمدرضا .

خودشان را دست بالا نمی گرفتند، لیکن خداوند نام آنها را به بزرگی در تاریخ ثبت نمود. یادشان گرامی و نامشان پر افتخار.

بعد از سه ماه ماموریت در گردان یاسر، برگشتم خونه دیدم تلویزیون سیاه و سفیدمون عوض شده. اون موقع کالای خانه رو مسجد توزیع می کرد. ازپدرم موضوع رو پرسیدم گفت: توکه نبودی تقاضا ی تلویزیون کردیم و محقق گفت اولویت با خانواده فلان شخص می باشد که هم تلویزیون داشتند وهم فرداشتند.

شهید سعید کوتی مسئول توزیع کالاهای سهمیه ایی بود که از موضوع باخبر می شود و با ناراحتی خطاب به محقق می گوید: خانواده حزبه تلویزیونشون سوخته و از طرفی فرزندشان جبهه می باشد چه معیارهایی از این بهتر . واینگونه شد که صاحب تلویزیون بیست اینچ ناسیونال سیاه وسفید شدیم.

 

درجوانی عدالت داشتند و به همین دلیل خداوند گلچینشان کرد .

 

 

تاریخ ارسال: 09/02/1393



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





پیوندهای روزانه



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 187
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 334
بازدید ماه : 628
بازدید کل : 21497
تعداد مطالب : 334
تعداد نظرات : 138
تعداد آنلاین : 1

چاپ این صفحه